روزی فیلی زخمی شد و او را برای جراجی به اتاق عمل بردند ، پس از عمل ، دکتر از اتاق خارج شد و با تعجب دید که مورچه ای جلوی در اتاق قدم می زند ، دکتر جلو رفت و پرسید : این جا چه می خواهی؟
----
مورچه جواب داد : آقای دکتر! این مجروح دوست من است ، آمده ام که اگر لازم شد برای آقا فیله خون بدهم.
----
گرگه بعد از کلی جستجو آی دی شنگول و منگول رو گیر میاره ، بعد از چت کردن باهاشون قرار میزاره. وقتی می ره سر قرار می بینه چوپان دروغگو اومده!
----
یه روز از یك گربه چینی میپرسن اسمت چیه میگه میونگ
----
اگه حيوونا قرار بود شغلي انتخاب کنن، حتما
وال ملوان، گورخر زنداني، لک لک شالي کار، دارکوب نجار، زنبورعسل قناد، بلبل خواننده، کرم ابريشم بافنده، ميمون بندباز و کبوتر پستچي مي شدند.
----
يه بنده خدايي داشته شناي قورباغه ميرفته، لكلك مياد ميخوردش
----
خروسه سر کلاس به مرغه می گه: بهم نوک می دی؟
مرغه می گه نه!
خروسه می گه به جهنم! با خودکار می نویسم.
----
كبوتره دوپينگ ميكنه به جاي نامه ايميل ميبره!!!
----
تمساحه ميره گدايي، ميگه: به من بدبختِ مارمولك كمك كنيد!